مهرادمهراد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

برای پسرم مهراد

بدون عنوان

امروز بعد از مدتها تونستم يه سر بيام و تو وبلاگت بنويسم.پسرم هيچ وقت فكر نميكردم وجود تو انقدر واسم شيرين و مهم باشه هر روز كه ميگذره احساس ميكنم بيشتر از روز پيش دوست دارم.مهرادم پسرم تمام زندگي مامان تويي.وقتي ميخوابي انقدر دلم واست تنگ ميشه انگار كه خيلي وقته نديدمت.هر كاري كه ميكنم فقط واسه اينه كه تو خوب و درست و راحت زندگي كني و من از شاد بودنت لذت ببرم واسه من همين كه تو بخندي كافيه.   ...
1 خرداد 1393

بدون عنوان

این روزا خیلی سر من و مهراد شلوغه.مدرسه ها باز شده کار من هم شروع شده از یه طرف مدرسه از یه طرف دانشگاه. ولی به هر حال سعی خودمو.میکنم.هر روز صبح مهراد باید بره خونه مامان جونش تا من برم سرکار البته خدا رو شکر خیلی خوب بوده و اصلا اذیت نکرده.
8 بهمن 1392

بدون عنوان

پسرم عزيز دلم روزها دارن تند تند ميگذرن و من اصلا باورم نميشه كه تو داره يك سالت ميشه روز به روز شيطون تر ميشي ومن خيالم فعلا راحته كه تو خوبي.مدرسه ودانشگاه باعث شده كه كمتر پيشت باشم ولي هر لحظه سر كلاس چشمم به عكس توه وكلي از ديدنت انرژي ميگيرم.بودنت بهم نيرو ميده تا براي تو مادري باشم كه بهش هميشه افتخار كني.  
24 مهر 1392

بدون عنوان

   يه روز خوب توي آتليه كه تو كلي خوب و خوشحال بودي چند تا عكس گرفتيم اينو از همه بيشتر دوس دارم. ...
7 مهر 1392

بدون عنوان

  ديگه عذاب وجدان گرفته بودم خيلي وقته كه چيزي ننوشتم عزيزم اين روزا سرم خيلي شلوغه.مدرسه ودانشگاه از يك طرف تو و بابات از يه طرف ديگه.اين روزا خيلي خسته ام ولي بايد عادت كنم و من تمام اين كارا رو به خاطر تو انجام ميدم.دوست دارم پسرم
7 مهر 1392

باز من نگرانم

این روزا باز تمام فکرم مشغوله توست پسرم.بازم هموگلوبینت اومده پایین باز دکتر گفت که خوب نیست.همش فکرم درگیره نمیدونم کم کاری مغز استخوان یعنی چی,نمیدونم چه کار میکنن ولی از دکتر که پرسیدم گفت وای خدانکنه که اون باشه خیلی کلافه ام ولی کاش طوری نباشه.این روزا همش دلم میگیره.پشت هر لبخند پشت هر شادی من این فکر داره عذابم میده نمیتونم به کسی بگم نمیخوام ناراحت بشن ولی خودم دارم از غصه داغون میشم.وقتی نگاه میکنی وقتی میخندی وقتی دنبالم میای و ماما میگی یا وقتایی که خوابی من نگاهت میکنم و با خودم میگم کاش تمام دردو مریضیاش به من بخوره.مهراد من واقعا اینو آرزو میکنم که تو سالم باشی و من جای تو مریض بشم پسرم ولی ایکاش همه بچه ها سالم ...
13 شهريور 1392

باز هم برای تو

پسرم عزیزدلم تو تنها دارایی من هستی.من تمام سعیم رو میکنم که به خوبی مراقبت باشم نمیدونم چرا زیاد هم درست این کارو انجام نمیدم این روزا زیاد از خودم راضی نیستم امیدوارم که بهبودی حاصل بشه... الان توی یه وبلاگ خبر گم شدن یه پسر کوچولو رو خوندم هنوز حالم گرفته اس خیلی اعصابم خرد شده امیدوارم که محمدطه به زودی کنار خانوادش باشه آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمین اینم عکس پسر زشت من ...
25 مرداد 1392

بدون عنوان

بالاخره رفتیم شمال خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت.روز اول مهراد تب کرد ترسیدم که نکنه مریض شد ولی فرداش دو تا دندون بالاش در اومد.مهراد کلی خوش گذروند لب دریا کلی بازی کرد و حسابی خندید.دوتایی کلی خوش گذروندیم.اینم عکسش......... ...
6 مرداد 1392